چهارشنبه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۳ 3 جماد ثاني 1446 Wednesday, 4 December , 2024 ساعت ×
  • گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

    فروردین ۱۳۹۵
    ش ی د س چ پ ج
    « اسفند   اردیبهشت »
     1234
    567891011
    12131415161718
    19202122232425
    2627282930  
  • × کاربر گرامی! قیمت محصولات فولادی بروز رسانی شد مشاهده قیمت ها

    منافع برنامه ‏های استاد–شاگردی برای کسب وکار

    شناسه : 743 27 فروردین 1396 - 6:30

    استفاده از سبک یادگیری استاد–شاگردی (Mentorship)، از دیرباز در کسب‏وکارها رواج داشته است. یک استاد (Mentor) شخصی است که در یک حوزه تخصصی خاص دارای مهارت و تجربه بالایی است و به شاگرد (Mentee) کمک می‏کند به تدریج فوت و فن کار را یاد بگیرد و در همان حوزه به تبحر دست یابد.

    پ
    پ

    در دورانی که به سرعت در حال تغییر بوده و اقتصاد جهانی به‌شدت رقابتی شده است، رهبران کسب‏وکارها از هر موقعیتی برای افزایش سودآوری، درآمد و سهم بازارشان استقبال می‏کنند. یکی از روندهایی که در سال‏های اخیر در شرکت‌های موفق شکل گرفته است، استفاده از برنامه‏های استاد–شاگردی است. در پژوهش انجام شده از سوی انجمن آمریکایی یادگیری و توسعه (ASTD)، نتایج حاکی از آن بود که ۷۱ درصد از ۵۰۰ شرکت برتر به انتخاب مجله فورچون به شکلی از برنامه‏های استاد–شاگردی در سازمان‏شان استفاده می‏کنند.

    به‌عنوان مدیرعامل شرکت کاریابی Peak Sales Recruiting شاهد بودم که بسیاری از مشتریان ممتاز ما از برنامه‏های استاد–شاگردی با موفقیت در سازمان‏شان استفاده کرده‏اند و در ادامه با ارائه ۶ دلیل می‏خواهم به شما نشان بدهم که چرا نیاز دارید از این رویکرد در سازمان‏تان بهره بگیرید:

    ۱) شتاب بخشیدن به رشد و توسعه کسب‏وکار: در پژوهش انجام شده از سوی انجمن آمریکایی یادگیری و توسعه (ASTD) مشخص شد که ۷۵ درصد از مدیران ارشد شرکت‏کننده در نظرسنجی معتقد بودند، افرادی که به‌عنوان استاد به آنها کمک کرده‏اند در بهبود جایگاه حرفه‏ای‏شان نقش مهمی داشتند. افراد سرشناسی مانند وارن بافت، کالین پاول و اپرا وینفری در مصاحبه‏های مختلف به نقش اساسی اساتیدشان در موفقیت آنها اذعان کرده‏اند. مدیران ارشد می‏توانند خودشان نقش استاد را برای کارکنان رده پایین‏تر داشته باشند، هرچند این تنها حالت ممکن نیست. اجرای یک برنامه رسمی استاد–شاگردی در سازمان، می‏تواند این فرصت را به کارکنان بدهد که علاوه‌بر برقراری ارتباط عمیق با همکاران برجسته خود، بتوانند از این افراد دانش و مهارت لازم را بیاموزند.

    ۲) کمک به جذب و نگهداشت استعدادها در سازمان: اطلاعات به‌دست آمده از پژوهش انجام شده از سوی موسسه Emerging Workforce، حاکی از آن است که ۳۵ درصد از کارکنانی که در نظرسنجی شرکت داشتند، ابراز کرده‏اند در صورتی که در طول یک‌سال پس از شروع کارشان هیچ‌گونه آموزشی در قالب برنامه استاد–شاگردی دریافت نکنند، ترجیح می‏دهند آن سازمان را ترک کنند. یک استخدام بد می‏تواند هزینه‏های بالایی به سازمان تحمیل کند و در همین راستا برنامه‏های استاد–شاگردی می‏توانند به جذب و نگهداشت استعدادها در سازمان کمک کنند.

    ۳) جذب کارکنان نسل هزاره: در پژوهش جهانی انجام شده توسط موسسه دلویت در سال ۲۰۱۶ که در آن ۷۷۰۰ نیروی کار متعلق به نسل هزاره (متولدین بین ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۵) از ۲۹ کشور شرکت داشتند، مشخص شد که دوسوم آنها قصد دارند سازمان‏شان را حداکثر تا سال ۲۰۲۰ ترک کنند. باید توجه داشت تا سال ۲۰۲۵، ۷۵ درصد از کل نیروهای کار در ایالات‌متحده آمریکا نسل هزاره‏ای‏ها هستند. شرکت‌ها سالانه هزینه‏های هنگفتی صرف می‏کنند تا دریابند چگونه می‏توانند اهداف سازمانی‏شان را اصلاح کنند تا نسل هزاره‏ای‏ها به باقی‌ماندن در سازمان ترغیب شوند. کارکنان مربوط به این نسل کار کردن با یک استاد که هدفش کمک به ارتقای آنها است را به‌کار کردن با مدیری که صرفا کارش برقراری نظم و انضباط است ترجیح می‏دهند، بنابراین بهتر است سازمان‏ها در این زمینه خاص، به‌جای عوامل تنبیهی به دنبال عوامل تشویقی بروند.

    ۴) منافع برنامه‏های استاد–شاگردی برای نسل‏های قدیمی‏تر: به‌کارگیری رویکرد استاد–شاگردی تنها به کارکنان جوان‏تر منفعت نمی‏رساند، بلکه کارکنان مسن‏تر نیز می‏توانند از این برنامه‏ها بهره‏مند شوند. یکی از رویکردهای نوین در این زمینه، اجرای این برنامه به صورت متقابل است که در آن کارکنان جوان‏تر وظیفه استادی کارکنان مسن‏تر را در حوزه‏هایی که این گروه در آنها تخصص کمتری دارند (مانند استفاده از ابزارهای فناوری، شبکه‏های اجتماعی، اپلیکیشن‏های موبایلی و…) به‌عهده می‏گیرند. این رویکرد اولین‌بار از سوی جک ولش مدیرعامل اسبق جنرال‌الکتریک در سال ۱۹۹۹ مورد توجه قرار گرفت که به مدیران ارشد خود دستور داد اساتیدی جوان بیابند تا از آنها مهارت‏های کار با نرم‌افزارهای کامپیوتری را یاد بگیرند. مجله وال‌استریت در مقاله‏ای به تجارب موفق برخی شرکت‌های بزرگ نظیر HP، سیسکو، اگیلوی و ماتر در زمینه به‌کارگیری رویکرد استاد–شاگردی متقابل پرداخته است.

    ۵) منافع قابل توجه برای همه ذی‌نفعان : منافع حاصل از برنامه‏های استاد–شاگردی برای استاد، شاگرد و سازمانی که این برنامه را به اجرا درآورده، قابل‌توجه خواهد بود. شاگردان می‏توانند از طریق این برنامه‏ها اعتمادبه‌نفس و مهارت‏های بین فردی خود را بهبود ببخشند و به درک درست‏تری از فرهنگ سازمانی و قوانین ناگفته سازمان دست یابند که عواملی ضروری برای موفقیت هستند. اساتید نیز می‏توانند از طریق به اشتراک گذاشتن آموخته‏ها و تجارب‏شان آن چیزی که زمانی خودشان از شخص دیگری دریافت کرده بودند را به کارکنان کم‏تجربه‏تر هدیه بدهند که همین امر احساس خودارزشمندی و رضایت شغلی را در آنها تقویت خواهد کرد. سازمان نیز از این طریق می‏تواند به کارکنانش ثابت کند که به‌طور عملی به سرمایه‏گذاری برای رشد و توسعه کارکنان متعهد است.

    ۶) منافع مستقیم برای مدیرعامل یا صاحب کسب‏وکار: مجله کسب‏وکار هاروارد در مقاله‏ای با عنوان «مدیران عامل نیز به استاد نیاز دارند» به ارائه نتایج حاصل از یک پژوهش دو ساله پرداخته و تجارب ده‏ها مدیر ارشد را ارائه کرده است که توانسته‏اند از رهبران بازنشسته مطرح در خارج از سازمان‏شان راهنمایی و بازخورد بگیرند و در کارشان موفق شوند. زحمت و دشواری‏های اتخاذ تصمیمات بزرگ در سطوح عالی مدیریتی می‏تواند از طریق استفاده از برنامه‏های استاد–شاگردی کاهش یابد. هرچند مسوولیت تصمیمات در نهایت با مدیرعامل است، اما ایده‏های خوب و مشورت‏ها می‏تواند از جاهای مختلف دریافت شود؛ به‌ویژه آنکه متوسط زمان حضور در پست مدیرعاملی از ۵/ ۹ سال در ۱۹۹۵ به ۶/ ۷ سال در ۲۰۱۶ کاهش یافته است.

    شرکت‌هایی که زمان و منابع‏شان را صرف فرمول‏بندی و اجرای برنامه‏های استاد–شاگردی می‏کنند، از این فرصت ارزشمند برای ارتقای فرهنگ سازمانی، جذب و نگهداشت بهتر نیروها و افزایش سودآوری‏شان بهره خواهند برد.

    این مطلب بدون برچسب می باشد.

    ثبت دیدگاه

    دیدگاهها بسته است.